برای این که انضباط، ابتدا به صورت یک حالت، در درون انسان شکل گیرد و سپس به عادت و آن گاه به ملکه ای درونی مبدل شود، لازم است در استوار ساختنش مداومت کرد.گر چه ممکن است آغاز کار، آسان باشد، به سامان رساندن آن و به بار نشاندنش، به مراقبت و مواظبت نیاز دارد. برای این که بذر ارزشمند انضباط به برگ و بار بنشیند و آدمی در سایه سار آن به آرامش و سعادت برسد، مداومت و شکیبایی بسیار، بایسته است. امام اهل یقین، حضرت علی (علیه السلام)، در حدیثی نورانی می فرماید: العمل العمل ثم النهایة و الاستقامة الاستقامة ثم الصبر الصبر؛ عمل، عمل، سپس توجه به پایان کار، پایان کار، آن گاه استقامت، استقامت، سپس شکیبایی، شکیبایی! و در حدیثی دیگر می فرماید: قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه؛ کاری اندک که بر آن مداومت شود، برتر است از کار بسیار که خستگی آورد و توانایی دوامش از انسان سلب شود.
 
یکی از ویژگیهایی که مدیران باید دارا باشند ویژگی یادگیری و آموزندگی است . یادگیری در سایه تواضع حاصل میگردد و مدیران متکبر نمی توانند بیاموزند . مدیران یادگیرنده از هرشکست تجربه ای می آموزند برای آینده . یادگیری مفهومی بسیار گسترده دارد که همه ی انسان ها را در همه ی زمان ها و همه ی شرایط شامل می شود. بر این اساس، نظریه پردازی چون پیتر سنگه از «سازمان یادگیرنده» سخن می گوید؛ سازمانی که قادر است از قابلیت ها، تعهد و ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمان، به نحو احسن بهره برداری کند. سنگه با اشاره به این نکته که همه ی ما در اعماق وجودمان یک یادگیرنده هستیم، تأکید می کند که کل مجموعه ی جهانی در حال ساختن نوعی جامعه ی یادگیرنده است. علاوه بر جنبه های اجتماعی و سازمانی، یادگیری از جنبه ی روان شناختی نیز در دنیای امروز مورد توجه است. زندگی بدون آموختن و یادگیری غیر ممکن است. یادگیری نوعی لذت درونی و اصیل است و فقط یک الزام اجتماعی یا تربیتی نیست. گزارش کمیسیون بین المللی یونسکو با عنوان «یادگیری، گنج درون»، تصویری از مسیر توسعه و بالندگی در قرن ۲۱ است؛ مسیری که همه باید در آن پای نهند. محدود کردن دنیای یادگیری به دانش آموز، مدرسه یا دانشجو و دانشگاه، نگاهی کاملا معیوب و سطحی به امر یادگیری است. جامعه ی یادگیرنده، نیازمند انسان هایی است که تک به تک، جایگاه و نقش یادگیری در زندگی را درک کنند و مهمتر از آن، برای یادگیری و یادگیری های بیشتر، به اقدامات عملی روی آورند. یادگیری، ضرورتی کاملا فردی و شخصی هم به حساب می آید؛ چرا که نیازی درونی، ذاتی و اصیل است. حتی اگر فرض شود که در دنیایی خالی از سکنه و بدون انسان‌های دیگر زندگی می کنیم، باز هم این ضرورت پا برجا خواهد بود. داستان معروف رابینسون کروزوئه که زندگی فردی تنها در جزیره ای غیر مسکونی را توصیف می کند، نمونه ای از پیوستگی مستمر یادگیری و زندگی است. شاید لازم نباشد همیشه درباره ی یادگیری، انسان یادگیرنده، خانواده ی یادگیرنده، مدرسه ی یادگیرنده، سازمان یادگیرنده و جامعه ی یادگیرنده، بحث کنیم یا بنویسیم؛ اما لازم است همیشه یادگیرنده باشیم. این بیشتر از همه به نفع خودمان است اگر نگاهی گذرا به ضرورت آموزش و یادگیری از دیدگاه قرآن نمائیم می بینیم که قرآن کریم که کتاب انسان ساز است بطور زیبا به اهمیت یادگیری و آموزش انسان بطور کلی اشاره نموده است. از آنجایی که خدای متعال در آیه یکم در سوره علق به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) امر می فرماید که بخوان وجود پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)رایک نگرانی فرا میگیرد که من یک فرد امی و بی سواد هستم چه بخوانم از کجا بخوانم اما با توجه به اهمیتی که موضوع داشت خدای سبحان می فرماید: بخوان به نام پروردگارت و آنچه که نمی دانستی به تو آموخت. با توجه به اینکه صفات متعددی در قرآن کریم برای خدای متعال ذکر شده است اما در این آیات اولین صفتی که خدای متعال به خود نسبت داده صفت معلمی و مربیگری و آموزگاری است و از طرفی صفات متعددی هم در قرآن کریم برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات ذکر شده است، اما اولین صفت برای انسان در همین آیات صفت آموزش گیرنده است و نشانه بارز این صفت را خدای متعال در آیه آو۷ همین سوره علق) متذکر شده است. اگر به آیات قرآن کریم توجه بیشتری نمائیم می بینیم که معلومات انسان به دو گونه قابل درک می باشند :
 
گروه اول که به صورت فطری و ذاتی هستند که این امور فطری مانند خدا جویی و علم جویی دارای سه ویژگی اساسی می باشند:
 
 1- درهمه افراد یافت می شوند هر چند کیفیت آنها از نظر شدت و ضعف متفاوت است. ۲-همواره ثابت اند نه اینکه در برهه ای از تاریخ اقتضای خاصی داشته باشند ودر برهه ای دیگر اقتضائی دیگر. ٣-امور فطری از آن حیث که فطری و مقتضای آفرینش اند نیاز به تعلیم و تعلم ندارند.
 
گروه دوم : آموزشهای انسانی آموزشهای اکتسابی است که انسان در سایه تعلیم و تربیت و با توجه به مناسب بودن شرایط مکان و زمان و دیگر شرایط به رشد و تعالی میرسد. از این روست که ضرورت آموزش کار کنان اهمیت ویژه ای پیدا می کند. اگر ما کارکنان دستگاههای اجرایی کشور را بعنوان نیروی محرکه رشد و بالندگی و خدمت رسانی بهتر به جامعه در نظر بگیریم با توجه به شرایط جدید به وجود آمده در سیستم اداری کشور قبل از هر اقدامی ضرورت آموزش و یادگیری باید به عنوان یک فرهنگ متعالی نهادینه شود تا بتوان در سایه این فرهنگ به اهداف دیگر دست یافت. اگر یادگیری به فرهنگ تبدیل نشود و ضرورت آن واضح و آشکار نگردد و با توجه به اینکه هر تغییری که بخواهد ایجاد شود اگر به درستی تبیین نگردد باعث نگرانی پرسنل در سیستم اداری می شود، روند اجرای برنامه ها و اهداف سازمان یابه کندی صورت می پذیردیا متوقف میشود، زیرا اگر به دقت به ویژگی‌های اساسی انسان توجه نمائیم یکی از فصول ممیزه انسان با سایر حیوانات همین صفت آموزش گیری اوست و رسیدن به اهداف سازمان بستگی به توانایی کارکنان در انجام وظایف محوله و انطباق با محیط متغیر دارد. آموزش نیروی انسانی باعث می شود تا پرسنل بتوانند متناسب با تغییرات سازمانی و محیط به طور مؤثر و مفید فعالیت های خود را ادامه دهند. اولین نکته اساسی مورد توجه هر سازمانی حفظ و بقاء و حیات خود می باشد که تداوم حیات هر سازمانی بستگی کامل و تام با تعامل پویا با عوامل محیط درونی و بیرونی دارد و آموزش کارکنان فرایندی برای سازگاری افراد با محیط متحول سازمان و در نتیجه انطباق سازمان با محیط بیرونی است. آموزش مستمر و به روز مانند خون تازه ای است که وارد رگ انسان می شود و باعث شادابی و حیات دوباره وی می شود.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390